به گزارش زهرا حسینپورخبرنگار شهرنیوز، در میان همه روایتهای ایثار و ازخودگذشتگی، بعضی چهرهها آرام و بیصدا در گوشهای از زندگی روزمره، معنای واقعی صبر را زندگی میکنند. یکی از آنها رضیه عسکری است؛ زنی که نامش شاید کمتر شنیده شده باشد، اما داستان زندگیاش مصداق عینی پرستاری از جنس زینب(س) است. او سالهاست همراه و همدم آقای محمدتقی شیروانی، جانباز ۵۰ درصد و آزاده دوران دفاع مقدس است؛ مردی که پنج سال از عمرش را در اسارت گذراند و پس از آزادی، با وجود زخمهای تن و جان، به زندگی بازگشت و اکنون شاغل در شهرداری قم است.
رضیه عسکری در توصیف روزهای آغاز زندگی مشترکشان میگوید:
دلیل ازدواجم با او، اخلاق، رفتار و متانتش بود. آرامشی داشت که در نگاهش پیدا بود و همان آرامش مرا مطمئن کرد که میتوانم کنارش بمانم. خانوادهام وقتی او را شناختند و اخلاقش را دیدند، با ازدواجمان موافقت کردند.
او و همسرش اواخر سال ۱۳۷۵ زندگی مشترک خود را آغاز کردند و حاصل این ازدواج دو دختر است؛ دختر اولشان در اواخر سال ۱۳۷۶ به دنیا آمد.
اما روزهای نخست زندگی برای او ساده نبود. همسرش پنج سال از دوران جوانی را در اسارت و شکنجه گذرانده بود. نهفقط جسمش، که روحش زخمی بود و زمان میخواست تا آرام بگیرد.
عسکری ادامه میدهد:
در آغاز زندگی، او به آرامش بیشتری نیاز داشت. هم درس میخواند و هم کار میکرد تا بتواند عقبماندگی آن سالها را جبران کند. من میدانستم که حمایت من برایش ضروری است؛ باید خانه را پناه آرامش او میکردم.
زخمهای اسارت هنوز بر پیکر همسرش ماندهاست، اما رضیه عسکری میگوید: بزرگترین زخم، خستگی روحی است،سعی میکنم از بحثهای بیدلیل و تنشهای روزمره پرهیز کنم. آنهایی که دوران اسارت را گذراندهاند، به آرامش بیشتری نیاز دارند. گاهی فقط باید سکوت کرد و درکشان کرد.
با این حال، زندگی در خانهای که همسر جانباز دارد، آسان نیست. او با صدایی آرام اما استوار ادامه میدهد:
زندگی ما شیرین است، اما خستگیها هم کم نیست. گاهی احساس میکنم فراتر از توانم انرژی صرف کردهام. در همه این سالها برای مراقبت از همسر و فرزندانم از خودم غافل شدم. دور از خانوادهام زندگی میکردم، دو فرزند کوچک داشتم و کسی نبود دستم را بگیرد. اما در بدترین شرایط، سعی میکردم به نعمتهایی که خدا داده فکر کنم. همین یادآوری، آرامم میکرد.
او از صبر میگوید، اما نه صبری منفعل، بلکه صبری سازنده. رضیه عسکری میگوید: هر وقت به خدا توکل کردم، نتیجه خوبی دیدم. شاید مسیر سخت بود، اما انتهایش شیرین شد.
رضیه عسکری اکنون دو دختر دانشجوی پزشکی دارد و با لبخندی رضایتمند ادامه میدهد:
امروز وقتی به زندگیام نگاه میکنم، احساس رضایت دارم. هر سختیای که کشیدم، نتیجهاش را دیدم. شاید خیلیها ندانند همسر جانباز بودن یعنی چه؛ یعنی گذشت از خود، از خواب، از سلامتی، از جوانی… اما من راضیام. فقط دلم میخواهد جامعه قدر این مسیر را بداند. بهویژه نهادهایی که نامشان بر پایه جانبازان است، باید بیش از دیگران حواسشان به خانوادهها باشد؛ وقتی کوتاهی میکنند، دلگیر میشویم.
او از تحصیل خود نیز با غرور یاد میکند؛ مسیری که از دل همان روزهای دشوار آغاز شد. رضیه عسکری میگوید:
وقتی ازدواج کردم من دیپلم داشتم ، اما احساس کردم اگر بخواهم مادر موفقی باشم، باید دانش بیشتری کسب کنم. زمانی که دختردوممم چهار ساله بود، وارد دانشگاه شدم و علوم تربیتی خواندم. آن تصمیم مسیر فکری و زندگیام را تغییر داد. آموختم چطور درک کنم، چطور صبورتر باشم.
در تمام این سالها، رضیه عسکری همسرش را نماد صبر و استقامت میداند:
ایشان مردی قوی و با روحیهاند. کسی که پنج سال شکنجه را تاب آورده، روحی محکم دارد. هنوز هم با وجود دردهای جسمی، امید را از یاد نبرده. گاهی به جوانان امروز نگاه میکنم و میبینم صبر را فراموش کردهاند؛ فکر میکنند بدون سختی میشود به نتیجه رسید. اما تجربه زندگی من و همسرم میگوید جز با تلاش و استقامت، هیچ درختی به ثمر نمیرسد.
او در پایان، پیامی آرام اما عمیق برای دیگر همسران جانباز دارد:
صبر کنید، چون نتیجهاش را خواهید دید. خداوند خودش وعده داده است: اِنَّ اللهَ مَعَ الصّابِرین. ما انتخاب کردیم کنار همسرانمان بمانیم، همانطور که حضرت زینب(س) ایستاد و پرستاری کرد. این صبر، تاج افتخار ماست.
رضیه عسکری، نمونهای از زنانی است که در چهرهشان آرامشی دیده میشود برخاسته از دل رنج؛ آرامشی که نه در کلمات، که در رفتار و نگاه معنا پیدا میکند. او پرستاری بینام از نسل زینب(س) است که پرستاری را نه در بیمارستان، که در خانه و در تمام لحظات زندگی معنا کرده است.
در شهر قم، ۱۴ هزار و ۶۳۸ جانباز زندگی میکنند؛ پشت هر یک از آنها، همسری ایستاده از جنس صبر و عشق. زنانی بیهیاهو که شاید نامی از آنها در رسانهها نباشد، اما هر صبح با لبخندی آرام از خواب برمیخیزند تا امید را در دل خانه زنده نگه دارند. پرستارانی خاموش که صبر را با جانشان زیستهاند، نه با زبانشان و با استقامتشان معنای واقعی واژه «ایثار» را هر روز تکرار میکنند.