در بررسی ارتباط نما با هویت شخصیتی افراد اگر منظور از فرد، مالک ساختمان است که نما را انتخاب میکند یک شکل دارد و اگر منظور تاثیر نما با هویت شخصیتی عابران و شهروندان باشد شکل دیگری دارد.
از طرفی اگر مقصود از ساختمان، ملک شخصی و ویلایی افراد است تاثیرگذاری با ساختمان عمومی مثل آپارتمانی چند طبقه متفاوت است. حتی مجتمع مسکونی با ساختمانی تجاری نیز شرایط و تاثیر گذاری متفاوتی دارد.
بطور کلی ساختمان و شهر، مقوله ای بسیار پیچیده ببوده و در درازای تاریخ نماد شش گانهی: هویت، تمدن، پیشرفت، فنآوری، امنیت و رفاه و به رخ کشیدن اقتدار هم برای حاکمان و دولتمردان هم برای شهروندان بوده است. این موارد ششگانه با معماری درهم آمیخته بوده و هست.
معماری، ریشه در معناداری شیوهی ساخت و آمیختگی با هنرمندی در شکل و شمایل ساخت داشته است. با این نگاه، نه تنها معنا دادن و معنا دهی در کلیت ساختمان، بسته به موقعیت جعفرافیایی و آب و هوایی متفاوت میشده، بلکه سبک زندگی، علایق، باورهای حاکمان و معماران به عنوان عامل فردی نیز در شیوه، شکل و شمایل ساختمان موثر بوده است.
با این مقدمه، نه نما که معماری به معنای ایده، طرح، فرمت، دقیقا با تمایلات شخصیتی، موقعیت منصبداری، اشراف زادگی، حس برتری جویی، بیان فاصله طبقاتی و تمایزشان با دیگر شهروندان در افراد مالک یا سازنده وجود داشته و دارد.
به تدریج با ساخت قلاع و بعدتر پیدایش شهرنشینی و سپس دوران شکوفایی انقلاب صنعتی و مدرنیته در جهان و افزایش جمعیت، ساختمان نقش و کارکردهای پررنگتری یافت و آن چه امروز در ایران به عنوان گذر یا محله با هویت محلی و ساختاری سنتی مورد نقد و نظر قرار میگیرد، رو به زوال رفته.
ساختمان جزیی از داراییها شده، جزیی مهم که جدای از مقوله سرپناه یا مسکن، شیوهای از سرمایه داری و داد و ستد قرار گرفته است.
و اینجا نما بیش از اهمیت طرح و شمایل در کلیت و تمایز یک ساختمان، ابزاری برای جذابیتهای بصری شد.
با رشد جمعیت آپارتمان نشینی یک ضرورت شد تا در زمینی کوچک، تعدد واحدهایی بیشتر را شاهد باشیم.
این سبک در ساختمان سازی به عنوان یک محصول وارداتی از غرب و مدرنیته، آغاز جدال زوال تدریجی آنچه هویت هر سرزمین نامیده میشود شد و طبیعتا این بر ساخت تازه از ساختمان سبک زندگی و هویت فردی و هویت اجتماعی فرد و حتی هویت جامعه تاثیرگذار است.
در این شرایط با وجود گوناگونی و تنوع آب و هوایی، سرزمینی و فرهنگی در کشور باز هم به یکدست سازی ساختمان منجر شده است.
این وضعیت اگر در پارادایمی فرهنگی، سرزمینی بررسی شود، قطعا مورد نقد جدی و از خود بیگانگی فرهنگی در ایران خواهد بود و هست و باعث تغییر ارزشهای فرهنگی شده است.
اگر در پارادایم جهانی شدن کشورها و ملتها بررسی شود و جوامع را یک دهکده جهانی با توسعه نرم افزارها، تکنولوژیها، تبادلات فرهنگی و محصولات ساختمانی بررسی کنیم؛ این اتفاقی طبیعی و محصول مدرنیته است.
چیزی شبیه واردات و تحولاتی که در حوزه های مختلف رخ داده است. مثل تغییرات چرخ خیاطی در گذشته تا امروز، رادیو و تلوزیون در آغاز قاجاریه و پهلوی تا رادیو و تلوزیونهای امروز و همه محصولات دیگر در زیست امروز جوامع.
با این همه، آن چه به عنوان نما در اینجا مطرح است، پدیدهای چند وجهی است که هم کارکردی تجاری و هم زیباشناسی در سیمای ظاهری شهر را دارد و هم موجبات فریب خریدار به خاطر جلب توجه در ظاهر را فراهم میکند، اما اصطلاحا در باطن فقط ساختن به نتیجه.
در تیپولوژی بخشی از سازندگان در املاک شخصی، نوعی به رخ کشیدن خود، ارضاء تمایلات روانشناختی فرد، جابه جایی کمبودها در عرصههایی دیگر و جبران آن در این حوزه وجود دارد. این نوعی مکانیسم جبران است، وقتی فرد در جایی ضعف دارد یا نمیتواند دیده شود، با انتخاب سبکی در بخشی از زندگی که قادر به ایجاد آن فقط با پول یا نمادهای سنگیست، اقدام میکند.
ساختمان و نما در مدرنیته، ابزار هویتیابیهای کاذب برای اعلام چگونه بودن و چگونه زیستن شده است. چرا هم عابران را متوقف میکند هم فروش را تسریع و هم فخرفروشی ساکنین را تامین میکند.
و دراین شرایط شهر آمیزهای از آنارشیسم متاثر از سبک سرمایه داری و سوداگری با طعم زیست لاکچری کاذب میشود. چرا که این فرهنگ مادی با فرهنگ معنوی موجود در زیست نهادی جامعه سنتی در تعارض قرار میگیرد و زیست محیط شهری را هم از منظر مولفههای محیط زیستی دچار اشکال میکند.
سوداگری، چشم و هم چشمی، حس تمایز در زیست و محل زندگی و مد دلایل اصلی افزایش نمای سنگوارهای و نه نمای رومی در شهر قم است.
این موضوع مد بسیار مهم است. کافیست مروری به پیدایش نمای کامپوزیت در قم و رشد ناگهانی آن در یک مقطع بیندازیم تا ببینیم شیوع یک سبک چگونه بدون تفکر عامه رخ میدهد. درست مثل شیوع و افزایش خرید و استفاده از مبل و تلوزیونهای صفحه بزرگ در تک تک خانه های مردم چه بالای شهر چه پایین شهر. من میخرم پس هستم…!
استفاده از نماهای غربی و تغییر چهره شهر بسیار زیاد در تغییر و دگرگونی هویت تاریخی مردم بسیار زیاد موثر است.
هر جامعهای ارزشهای فرهنگی خود را دارد. تغییر و تحولات در ارزشهای فرهنگی هر جامعه به تدریج، تغییر هویت فردی تا هویت زیست جامعه را در پی دارد. این تغییرات در جوامع نسبی هستند، در جامعهای کمتر در جامعهای بیشتر.
اگر هویت تاریخی یک جامعه آن قدر در بازتولید خودش قوی باشد، تغییرات عناصر مادی در زندگی افراد مثل وسایل ارتباطی، موبایل، ساختمان اگر با عناصر فرهنگی آن دچار تعارض شود، شاید هویت تاریخی جامعه را نتواند تغییر دهد اما چالش ها و پیامدهای خود را به همراه دارد.
خطوط نما در ساختمان هم بطور قطع اثرات روان شناختی بر عابران و شهروندان دارد. میزان یا نوع آن به متغییرها و عوامل زیادی بستگی دارد که در یک جامعه با فاصله طبقاتی زیاد امکان آن بیشتر است.
معماری ایرانی را به شکل آن چه در ساختمانهای باقی مانده از دوره قاجاریه در شهرها میبینیم تلفیقی از مدرنیته و سنت آن زمان بوده و کمی عقبتر در صفویه هم چند اثر تاریخی مثل کاروانسراها یا مساجد یا پلها قابل تامل هست. در این آثار توجه به طبیعت، هوا و یا در دوران باستان توجه به شیر یا حیوانات دیگر در معماری بناها کاملا مشهود است. معمولا زندگی در گذشته به شکل روستایی بوده است و آن چه به عنوان شهر و شهرنشینی امروزی عنوان میشود، محصول مدرنیته است. مدرنیته چه درست چه غلط، استیلای خودش رو حاکم کرده است.
و هیچ اراده و حتی شیوه و تفکر و ایدهی عملی در این باره روی کاغذ نقشههای مهندسین نیست و دیگر اینکه ذائقهی نسلهای تازه به شدت تغییر کرده است.
روشنگری و آگاهسازی مردم دراستفاده از این نماها به عهده هیچ سازمانی نیست. مگر ایجاد یک اراده قوی برای ساخت شهری جدید از ابتدا به ساکن با مولفه های مصوب در این راستا.
شهرها ایجاد شدهاند و ورود به حیطه خصوصی شهروندان برای دولتها پیامدهایی خواهد داشت و این اقدامات دست کم در حد چند بخشنامه باقی خواهد ماند.
به جای مداخله در سبک زندگی، پیشنهاد میکنم مشوقهایی برای “ساخت سبز” ایجاد کنند تا هر ساختی ذیل توجه به محیط زیست و فضای سبز ایجاد شود.
بطور کلی میشود گفت اگر مُد ، ظرفیت فروش بهتر، سوداگری در معاملات و ملک، تفکر زیست سرمایه داری، جهانی شدن امورات، دسترسی مردم به سبکها و تحولات و تبادلات تجاری صنعتی دانش و علم را به عنوان عوامل بیرونی موثر بر این مسئله بدانیم؛ نوکیسهگی، تفاخر، دلالی، بهرهبرداری بازاری، حس خودبرتربینی، حفظ تمایز با دیگران، جبران کمبود در عرصههای دیگر از عوامل و تیپولوژی در حوزه فردی است.
در ایجاد نماهای غربی نقش معماران مهم نیست. مالک اگر بخواهد طرحی را اجرا کند این اتفاق میافتد و در نهایت بر فرض تخلف جریمه خواهد داد. دلیل این اتفاق هم این است که حوزه علایق شخصی حاکم است و روابط و منافع مالی به جای ضوابط از قدرت بیشتری برخوردار هستند.
هیچ دانش و تصویری روی کاغذ از آن چه نمای ایرانی گفته میشود وجود ندارد. از طرفی اساس آپارتمان سازی محصول مدرنیته است. نما روکشی برای ساختمان است سنگ یا آجر یا ترکیبی.
مسئله نما نباید باشد. مسئله معماری است که به دلیل نوع شمایل ساختمانها و آپارتمانها قابلیت ایده و خلاقیت دست کم در قم ندارد. از طرفی چون ساخت مسکن از ویلایی تک ساختی به سمت آپارتمانی رفته، شکل و نما هم متفاوت شده.*